
چند صد سال پیش، انسان ها تقریباً توسط تیتان ها نابود شدند. تیتانها معمولاً چندین طبقه قد دارند، به نظر میرسد هوش ندارند، انسانها را می بلعند و بدتر از همه، به نظر میرسد که این کار را برای لذت انجام میدهند تا منبع غذایی. یک کوچک
پس از سالها، یا حمله تایتانها به دیوارهای شهر، جان انسانها در خطر افتاده است. آیا کسی توان مقابله با آنها را خواهد داشت؟
انسانها که اکنون دیوار اول شهر را در مقابل حمله تایتانها از دست دادهاند به سمت دیوار داخلی عقب نشینی کردهاند. اما تکلیف ارن و میکاسا که خانواده خود را در حمله تایتانها از دست دادهاند چه خواهد شد؟
«ارن»، «میکاسا»، «آرمین» و تمامی داوطلبان عضویت در نیروهای نظامی، دوره آموزشی خود را تحت نظارت فرمانده «کیت شاردیس» آغاز میکنند و خیلی زود میفهمند راهی که انتخاب کردهاند به هیچ وجه ساده نخواهد بود...
پنج سال از سقوط دیوار ماریا و حمله تایتانهای آدمخوار به شیگانشینا میگذرد و نیروهای جوان ارتش سخت در حال تمرین دیدن هستند. اما در این بین عدهای از ترس نبرد با تایتانها قصد ملحق شدن به نیروهای پلیس را دارند و برخی دیگر به دنبال انتقام از تایتانها...
«کلوسال تایتان» از ناکجا سر میرسد، در دروازه «یوار رز» حفرهای استراتژیک ایجاد میکند و«ارن» با روبرو میشود. در حین اینکه «تایتان» ها در شهر ازدحام میکنند و..
«آرمین» سعی میکند با فقدان دوستانش که توسط «تایتان»ها قتل عام شدهاند، کنار بیاید. در جای دیگری از شهر «میکاسا» سعی میکند تعدادی از هیولاها را نابود کند که این اتفاقات باعث یادآوری خاطراتی غمانگیزی از گذشتهاش، درباره
پس از به صدا درآمدن زنگ عقب نشینی، بسیاری از سربازان بدون سوخت پشت دیوارهای بلند شهر گیر افتادهاند. میکاسا با شنیدن خبر مرگ برادرش از آرمین امید خود را از دست داده است و ...
آرمین نقشه پرخطری برای مقابله با تایتانها در سر دارد. او میخواهد تایتانها را به به جان یکدیگر بیاندازد تا سربازان بتوانند وارد ساختمان پشتیبانی شده و سوخت گیری کنند. اما آیا نقشه او موفقیت آمیز خواهد بود؟
ارن بازگشته است اما این بازگشت بجای خوشحالی، خشم و ترس را با خود بدنبال داشته است. در حالی که او چیزی از اتفاق افتاده به خاطر نمیآورد، توپهای ارتش اوو تنها عزیزانش را هدف گرفتهاند.
شاید سرنوشت انسانها و تنها امید برای از بین بردن تایتانها در دستان ارن باشد. اما آیا آرمین میتواند اعتماد فرماندهان ارتش را برای حمایت از ارن و قدرت جدیدش جلب کند؟
نقشهای برای بستن سوراخ دیوار با استفاده از قدرت یکی از تایتانها برای بازپسگیری «تروست» کشیده میشود. اما باوجود گذشته سیاه دولت و مخالفانی از سران ارتش شاید بزرگترین تهدید بشریت تایتانها نباشند و...
نقشه بازپسگیری «تروست» زمانی که قدرتهای تازه کشف شده «ایرن» او را به غولی بیفکر تبدیل میکند، از هم میپاشد. در همین حین که تایتانها به شهر هجوم میآورند، این وظیفه «ارمین» و «میکاسا» است که مطمئن شوند، سربازان بیدلیل کشته نشدهاند و...
آیا با وجود تمام تلاشهای آرمین، ارن بالاخره به خودش خواهد آمد؟ آیا راه ورود تایتانها به تراست بار دیگر بسته خواهد شد؟ آیا انسانها خواهند توانست اولین پیروزی خود را علیه تایتانها رقم بزنند؟
ارن امید بشریت خواهد بود یا پایان آن؟ شاید زندگی ارن و تمامی انسانها به جواب این سوال بستگی داشته باشد. ارن برای تصمیم گیری بزرگ درباره این موضوع به دادگاه نظامی فراخوانده میشود.
«لوی» و گروه او «ارن» را برای آموزش به مقر فرماندهی میبرند تا بتواند قدرتهای تایتانی خود را تحت کنترل درآورد...
تازه واردها بخاطر مرگ دو تایتان تحت آزمایش مورد بازجویی قرار گرفتهاند و در همین حال سربازان باید انتخاب کنند که به کدام بخش از ارتش ملحق شوند...
درست زمانی که هنگ اکتشاف شروع به پیشروی به سمت شیگانشینا میکند، با تایتانی موئنث و فوق هوشمند رو به رو میشود...
تعداد بسیار زیادی از اعضای هنگ اکتشاف در نبرد یا تایتان موئنث کشته شدهاند. تایتانی که به نظر میرسد هدف مشخصی را دنبال میکند...
به نظر میرسد کاپیتان لوی نقشهای در سر دارد. نقشهای که شاید بوسیله آن بتوانند تایتان مونث را از پای دربیاورند و یا حتی آن را اسیر کنند!
تایتان مونث اسیر نیروهای اکتشاف شده است و اروین قصد دارد بفهمد چه کسی کنترل آن را بر عهده گرفته است...
After a last act of desperation, the person inside the Female Titan has escaped from the Recon Corps and reverted to their human form. Now, disguised as a member of the Recon Corps and equipped with Maneuver Gear, they finally catch up to their prey
لوی قصد دارد با استفاده از مهارتهای میکاسا تایتان مونث را شکست دهد و ارن را بازگرداند اما آیا آنها در این راه موفق خواهند بود؟
«انی» و «آرمین» با تصمیم میگرند تا با یک برنامه ریزی دقیق، همراه هم با دولت کنونی مبارزه کنند...
روزها پیش از اسکورت کردن «ارن» به پایتخت، «اروین» و «آرمین» فاش میکنند که از هویت تایتان مونث خبر دارند و قصد دارند او را دستگیر کنند...
«ارن» و «انی» در بدنهای تایتانی خود با یکدیگر مبارزه میکنند، اما پیروز این نیرد که خواهد بود؟
کشف جدید داخل دیوارها همه چیز را بر هم میزند و زندگی انسانها را بار دیگر تهدید میکند...
با ظهور دوباره تایتانها، «ساشا» و «کانی» برای هشدار دادن به اهالی روستایشان رهسپار میشوند...
بعد از تخلیه روستاهای اطراف، اعضای هنگ اکتشاف جست و جوی خود را برای پیدا کردن حفره دیوار رُز آغاز میکنند...
اعضای هنگ اکتشاف که با حمله تایتانها به قلعه، دیگر کاملا خلع سلاح شدهاند، تنها یک روزنه امید برای زنده ماندن دارند...
در درگیری با تایتانها قلعه اوتگارد نابود میشود و حالا وقت آن رسیده تا «کریستا» به قولی که مدتها پیش داده عمل کند...
اعضای هنگ اکتشاف به دنبال آخرین نبردشان، خود را به بالای دیوارها میرسانند و بجای یافتن پاسخ سوالهای پیشینشان، با معماهای جدیدی رو به رو میشوند...
با ظهور دشمن جدید، ارن و اعضای هنگ اکتشاف تمامی تکنیکها و تواناییهای خود را به کار میگیرند. با این حال تایتان زره پوش فکرهای دیگری در سر دارد...
وقتی راهی برای دنبال کردن تایتانها باقی نمیماند، اعضای هنگ اکتشافچارهای جز منتظر ماندن برای نیروهای پشتیبانی نخواهند داشت. اما آیا آنها هنوز به «ارن» ایمان دارند؟
هنگ اکتشاف که سعی دارد ماموریت خود را به پایان برساند، در جنگلی عظیم گرفتار میشود و...
در حالی که «راینر» و «برتولت» و اسیرهای آنها میخواهند از جنگل خارج شوند، اعضای هنگ اکتشاف از راه میرسند...
در حالی که سربازان در تلاشند تا «برتولد» را قانع کنند، فرمانده «اروین» بار دیگر برای سرسگونی تایتان زره پوش دست به کار میشود...
«ارن» با تایتانی که مادرش را کشت رو به رو میشود...
بعد از اینکه ارن دوره نقاهت خود را به سختی پشت سر میگذارد، تهدید جدیدی بار دیگر جان انسانها را به خطر میاندازد...
اعضای گروه با یکدیگر و بر ضد دشمنی جدید متحد میشوند، اما حالا چالشهای جدیدی پیش روی خود میبینند و...
«هیستوریا» و «اروین» خاطرات گذشته خود را مرور میکنند و با الهام گرفتن از آنها، برای آینده برنامه ریزی میکنند و...
پیشاهنگها که حالا در فرار هستند، ناچاراند تا برای نجات جان خود، به یکدیگر اعتماد کنند و قبل از آنکه دیر شود راه حلی برای وضعیت بحرانی که در آن گرفتار شدهاند پیدا کنند و...
«اروین» از پیشاهنگها طلب بخشش میکند اما یک بیانیه پیش بینی نشده، سرنوشت بشریت را به خطر میاندازد.
در حالی که گناهان گذشته، حقایق جدیدی را افشا میکنند، هر دو طرف قبل از اینکه زمانشان تمام شود، خود را برای نبرد سرنوشت ساز پیش رو آماده میکنند.
با توجه به شروع ناگهانی نبرد برای جلوگیری از مراسم، «هیستوریا» تصمیم شوکه کنندهای میگیرد که منجر به یک فاجعه میشود.
وقتی همه چیز از هم میپاشد، «ارن» باید به خودش ایمان بیاورد تا بتواند دوستانش را نجات دهد. اما به نظر نمیرسد که «ارن» به تنهایی برای مقابله با سرنوشت شوم پیش رو کافی باشد.
هنگ اکتشاف و نیروهای درون دژ باید در مقابل حمله قریب الوقوع تایتان «راد رایس» از «منطقه اروود» محافظت کنند.
«کنی» همانطور که در حال مردن ناشی از خونریزی است، تمام رویدادهای زندگیش تا به حال را به یاد می آورد و...
«ارن» که چشمهای از خاطرات پدرش را دیده است، سعی میکند مردی را تعقیب کند که امید دارد بتواند تا حدی رازهای پنهان پدرش را آشکار کند.
«اروین» اصرار میکند که با وجود شرایطش، به عملیات بپیوندد اما «لیوای» ایده دیگری در ذهن دارد. نیروهای هنگ اکتشاف در حال آماده سازی برای حمله شجاعانهشان هستند تا دیوار «ماریا» را باز پس بگیردند و...
عملیات بازپسگیری دیوار «ماریا» در ناحیه «شیگانشینا» آغاز میشود، اما هنگامیکه دیدهبانها به این ناحیه میرسند، اتفاقی غیرمنتظره رخ میدهد و...
پس از آنکه دیدهبانها با یورش گسترده دشمنان خود روبرو میشوند، همگی با هم متحد شده تا از اسبهای خود دفاع کنند. آنها اگرچه در تلهای گرفتار میشوند، اما ناامید نشده و دشمن را غافلگیر میکنند و...
با وجود اینکه تکنولوژی نیزه رعد آسا برای دیدهبانها موثر واقع میشود، خوشحالی آنها چندان دوام نمیآورد، زیرا یک بلای سهمگین بر سر اهالی منطقه شیگانشینا نازل میشود و...
در حالیکه شعلههای آتش بر روی یکی از جبهههای نبرد فرود میآید، جبهه دیگر با تخته سنگهای غولپیکر مورد حمله قرار میگیرد. دیدهبانها که خود را در این وضعیت بغرنج گرفتار میبینند، با کورسویی از امید به نبرد با تایتانها میپردازند و...
در حالیکه حرکت قهرمانانه اروین، فرصت لازم را برای مقابله لوی با تایتان قوی هیکل فراهم میکند، آرمین نقشهای مخاطرهآمیز را طرحریزی میکند که...
در حالیکه نبرد برای محافظت از منطقه شیگانشینا به پایان میرسد، ارن با فردی مرموز ملاقات میکند. از سوی دیگر، دیدهبانهای باقیمانده در رقابتی برای دریافت تزریق احیا کننده، به شدت با یکدیگر درگیر میشوند و...
دیدهبانها تمامی دستاوردها و خسارات بوجود آمده در ماموریت خود را مد نظر قرار میدهند. از سوی دیگر، ارن و دیدهبانها با رفتن دشمنان خود، وارد زیرزمین میشوند تا یک راز بسیار مهم را افشا کنند و...
بررسی خاطرات گریشا، رازهایی را به ارن نشان میدهد که پدرش از او پنهان کرده بود. یکی از این رازها، مرگ مادر ارن را در پی داشت و...
ارن حقایق مربوط به پدرش و قدرتهای تایتانی خود را کشف میکند. از سوی دیگر، گروه اکتشاف جلسهای را برگزار میکند که آینده سرزمین الدیا را مشخص خواهد کرد و...
دیدهبانها مجدداً به آن سوی دیوارها خواهند رفت و به محل گفتگوی گریشا و جغد خواهند رسید. از سوی دیگر، آرمین، ارن، میکاسا و سایر دیدهبانها برای اولین بار، دریا را مشاهده خواهند کرد و...
نیروی هوایی ارتش مارلی به جزیره پارادیس حمله می کند. ارن با نبردش با پورکو گالیارد که بزودی راینر براون در شکل تایتان زرهی به کمکش می آید را ادامه میدهد.
آیا خواسته میکاسا برای کمک «واقعی» است؟ ارن برای چه میجنگد؟ برای غول هایی که زمین را به لرزه می آورند و با هم برخورد می کنند. در حمله غافلگیرانه مارلی، مردم اسلحه به دست به میدان نبرد میروند.
دو تایتان، حیوان و بنیانگذار، کلید حل این موقعیت هستند و تقلای بین مردم گسترش می یابد. چه چیزی در انتظار این دو برادر است وقتی که افکار و خاطراتشان تلاقی می کنند.
زیک پس از برقراری ارتباط با ارن، خاطرات نحوه شستشوی مغزی گریشا یگر را برای مبارزه برای الدیان ها نشان می دهد. اما چیزی که بعدا اتفاق میافتد، چیزی است که زیک نمیبیند که در راه است.
داستان آنها که برای ۲۰۰۰ سال همیشه در حال جنگ و پیشروی بوده اند. چه کسی داستان را آغاز کرده است؟ ارن به جدش ایمیر کسی که به راه رفتن ادامه می دهد می گوید، "من برای مدت خیلی طولانی منتظر تو بوده ام".
با شکسته شدن دیوارها ارتش تایتان ها به داخل شهر حمله می کنند. کانی تلاش می کند تا مادرش را درمان کند و...
با بی اثر کردن همه محکم سازیها، غرش به حرکت در میآید، ولی این باعث آزادی اَنی میشود. با به کنترل درآمدن جزیره توسط فرقه پیروان ییگار، کانی با عجله به سمت دهکده راگاکو میرود تا فالکو را به خورد مادرش بدهد.
An army of giants marching. Eventually, trampling people who don't know anything. Will the soldiers and warriors looking up at it stand up or stand down? The feelings of the two soldiers in the forest had already settled.
لشکری از غول ها در حال حرکت هستند. به تدریج مردمی را که از چیزی باخبر نیستند زیر پا له میکنند. آیا سربازان و جنگجویانی که شاهد آن هستند به پا میخیزند یا هیچ کاری نمیکنند؟ احساسات دو سرباز در جنگل فرو نشسته اند.
ارن را متوقف کنید تا دنیا را نجات بدهید. همراهان قدیمی در مقابل آنهایی که این تصمیم را گرفتهاند، میایستند. آنها با این حس که کسی نمیخواهد بمیرد مبارزه میکنند.
سر اسلحه را نشانه روی کن و ماشه را بکش. باور داشته باش که ورای این خیانت راهی برای نجات دادن دنیا وجود دارد.
صرف نظر از اینکه از کجا شروع شد، ارن به راهش برای نابودی حین اولین ملاقاتشان به سرزمین مارلی ادامه میدهد که این باعث میشود میکاسا به این فکر کند که آیا همه چیز میتوانست متفاوت باشد یا نه.
As Marley battles the Mid-East Alliance to end a four-year war, a group of Warrior candidates on the front lines compete to be the successor of the Armored Titan.
The Survey Corps members, lacking Titan-shifting abilities, are equipped with Thunder Spears, attempting to disable Eren's nape.
